پرورش درختان میوه  . سیب و گلابی .هلو وشلیل

پرورش درختان میوه . سیب و گلابی .هلو وشلیل

در مورد پرورش علمی وعملی درختان میوه مناطق معتدل مطالب جدیدی ارائه خواهد شد.
پرورش درختان میوه  . سیب و گلابی .هلو وشلیل

پرورش درختان میوه . سیب و گلابی .هلو وشلیل

در مورد پرورش علمی وعملی درختان میوه مناطق معتدل مطالب جدیدی ارائه خواهد شد.

هرس درختان میوه

     

اصول هرس و تربیت درختان میوه

مقدمه:اکثر گیاهان باغبانی، بخصوص چند ساله های چوبی، اگر تحت شرایط محیطی مناسب بدون دخالت انسان رشد کنند، پس از چند سال تبدیل به درختان و یا درختچه هائی با شاخ و برگ متراکم خواهند شد که چه از نظر میزان و کیفیت باروری و چه از نظر شکل ظاهری مطلوب نخواهند بود. در اینگونه گیاهان شاخه ها، مزاحم رشد همدیگر بوده، دچار پیچیدگی ها و خمیدگی های غیر طبیعی  می شوند. از طرفی چون، به دلیل پربرگی، نور کافی به داخل تاج گیاه نمی رسد به تدریج برگ ها و شاخه های وسطی تاج خشک می شوند و از بین می روند و تولید گل و میوه محدود به سطح خارجی تاج گشته میزان محصول کم می گردد. برای جلوگیری از این امر و ایجاد شکل و حالت مناسب در گیاه، باید آنرا هرس و به نحوه دلخواه تربیت کرد.

هرس کردن

 بطور کلی هرس عبارت است از قطع کامل یا جزئی شاخه، ریشه، پوست، برگ و یا گل و میوه به منظور تحت تاثیر قرار دادن و هدایت نحوه رشد و باروری گیاه. هرس یکی از عملیات مهم باغبانی است که از حدود سه هزار سال قبل شناخته شده و مورد استفاده قرار میگرفته است. دلایل و فواید هرس کردن را کلا” می توان به شرح زیر خلاصه نمود:

۱- حذف شاخه های مزاحم، خشک شده، آفت زده و مریض و شکسته جهت حفظ و تامین سلامت گیاه.

۲-  ایجاد شرایط مناسب جهت ورود نور و هوا به داخل تاج و خلوت ساختن نقاط شلوغ و متراکم آن به منظور ایجاد امکان تولید محصول بیشتر و مرغوبتر.

۳-  ایجاد شکل ویژه در تاج گیاه، این امر بویژه در میوه کاری و نیز در   شکل سازی  گیاهان جهت تزئین باغ و باغچه از اهمیت خاصی برخوردار است.

۴-  ایجاد تعادل بین شاخ و برگ و ریشه، بخصوص در هنگام نهال کاری و جابجا کردن گیاه، جهت تضمین موفقیت و ایجاد امکان رشد اولیه سریعتر برای گیاه.

۵-  جوان ساختن درختان مسن از طریق حذف شاخه های پیر و وادار کردن درخت به تولید شاخه های جدید جهت بالا بردن قدرت باردهی آن.

۶-  جلو یا عقب انداختن باروری گیاه و تنظیم گل دهی و ایجاد تعادل بین رشد رویشی و میزان محصول و بالا بردن کیفیت محصول تولید شده.

۷-  محدود کردن رشد و کوتاه ساختن گیاه برای تسهیل عملیاتی مانند سمپاشی و برداشت محصول و نیز به دلایل تزئینی.

زمان هرس

 بسته به نوع گیاه و هدف از هرس، این کار در دو موقع از سال انجام می شود، یکی هرسی که در هنگام رکود یا خواب زمستانه انجام می شود و هرس زمستانه نامیده می شود و دیگری هرسی که در دوره فعالیت گیاه یعنی هنگامی که گیاه دارای برگ و احیانا گل و میوه است، انجام می گیرد و هرس سبز یا هرس تابستانه نام دارد. در مورد هر دو نوع هرس باید به این نکته توجه نمود که اصولا هرس، در هر زمان که انجام شود باعث تاخیر در باروری نهال های جوان و کم شدن محصول درختان بارور می شود. بنابراین باید در تمام انواع هرس جانب تعادل رعایت گردد و قطع اعضاء گیاه تنها به مقدار لازم و در نهایت احتیاط انجام پذیرد.

هرس های زمستانه

 این نوع هرس ها از آنجا که در زمانی انجام می شوند که گیاه فاقد برگ و در حال رکود است بیشتر مرسومند چون اولاً در این هنگام شاخه ها بدون پوشش بوده، قابل روئیت هستند و به راحتی می توان به آنها دسترسی پیدا کرد و آنهائی را که باید بطور کامل و یا جزئی حذف شوند با دیدی باز برگزید، ثانیاً چون گیاه در این زمان، فعالیت حیاتی چندانی ندارد، میزان صدمه حاصله از هرس به حداقل تقلیل می یابد. از هرس های زمستانه می توان هرس های شکل دهی نهال های جوان تازه کشت شده را نام برد. این هرس ها مهمترین قدم در تشکیل شاخه های اصلی درخت یا بوته آینده به شمار می روند و در حقیقت مبناء و اساس شکل آینده گیاه را تشکیل می دهند. علاوه بر این هرس ها، حذف شاخه های شکسته مریض و آفت زده نیز باید در زمستان قبل از فعال شدن گیاه، انجام شود. زیرا این نوع شاخه ها معمولاً پناهگاه و منبع انتشار آفات و امراض اند.

هرس های سبز یا تابستانه

 این نوع هرس ها، گرچه همگی به نام تابستانه خوانده می شوند ولی در عمل بر حسب نوع، می توان آنها را از اول بهار تا اواخر تابستان انجام داد. مهمترین هرس های تابستانه عبارتند از: حذف گل ها و میوه های اضافی که کلاً تنک کردن- Thinning- نامیده می شود، ایجاد زخم بر روی پوست ساقه، حذف نرک هاو پاجوش ها، بریدن قسمت های انتهائی شاخه های سریع الرشد، هرس بوته های زینتی به منظور حاشیه سازی و ایجاد اشکال تزئینی، حذف شاخه ها و گلهای خشک گیاهان زینتی و بالاخره هرس برگ.

انواع هرس

 همانطوریکه در قسمت قبل ذکر گردید، بر حسب هدف هرس، می توان قسمت های مختلف گیاه اعم از شاخه، برگ، ریشه، پوست و گل و میوه را بطور کامل و یا جزئی حذف کرد. حذف هر یک از این اعضاء بر روی رشد و نمو و باروری گیاه در همان سال هرس و گاهی در طی چند سال بعد اثرات خاص باقی می گذارد که با انتخاب زمان و شدت هرس مناسب می توان در شدت و ضعف این اثرات دخالت ورزید.

هرس شاخه

در بین اعضاء مختلف یک گیاه، تعداد و نحوه رشد شاخه ها مهمترین عامل تعیین گر در نحوه و اندازه مقاومت آن در مقابل فشارهای ناشی از وزن میوه، باد، برف و یخبندان زمستانه به شمار می رود. بعلاوه نحوه قرار گرفتن شاخه ها و زاویه آنها با تنه و  شاخه های اصلی تر، به میزان زیادی بر روی قدرت باروری گیاه و تحمل آن در برابر شرائط نامساعد جوی تاثیر می گذارد. به این دلایل، در هنگام هرس کردن شاخه های یک گیاه باید دقت زیادی بکار برد و همواره شکل و اندازه نهائی آن را در نظر گرفت. بطور کلی، شاخه های یک گیاه چوبی را می توان به دو گروه بارور و نابارور تقسیم نمود. شاخه های نابارور عبارتند از: پاجوش ها، نرک ها و شاخه های معمولی بی بار (فاقد گل و میوه). شاخه های بارور عبارتند از: سیخک ها، برندی و شاخه های معمولی بار دهنده ( حاوی گل و میوه).

 تعدادی از اعضاء رویشی و زایشی درختان دانه‌دار

در بعضی از گیاهان مانند انگور، این شاخه ها قبل از رشد حاوی اعضاء اولیه گل هستند و پس از رشد گلهایشان باز می شود. بعضی مانند گل سرخ در همان سال رشد گل و میوه تولید می کنند و بعضی دیگر مانند هلو در تابستان سال رشد در جوانه های جانبی آنها اعضای گل به وجود می آید که پس از زمستان گذرانی در بهار سال بعد تبدیل به گل و میوه می شوند. در هرس شاخه های نابارور اصل بر این است که تمام پاجوشها و نرک ها را در طول فصل رشد از ته قطع کنند. البته در شرایط استثنائی می توان این شاخه ها را نگه داشت و پاجوشها را به عنوان پایه پیوند و نرک را به عنوان شاخه بارور و یا شاخه های حامل سیخک بکار گرفت. شاخه های معمولی نابارور را بر حسب موقعیت آنها می توان در دوره استراحت گیاه به دو صورت سرزنی و یا حذف کامل هرس کرد. در اینجا، باید در نظر داشت که معمولا” در بهار سال بعد از هرس گیاه که مقداری از شاخه ها و در نتیجه تعدادی از جوانه های خود را از دست داده، نیروی ذخیره خود را صرف رشد جوانه های باقیمانده می کند و بدین ترتیب جوانه هایی که تحت شرایط معمولی ممکن بود رشد نکرده و به حالت راکد (خفته) یا جوانه مخفی درآیند تبدیل به شاخه می شوند و موجب تولید شاخ و برگ زیاد و متراکم شدن تاج درخت می گردند. در چنین حالتی، باید تعدادی از این شاخه های جدید را در زمستان سال بعد بطور کامل حذف کرد و تعداد باقیمانده را نیز سرزنی و کوتاه کرد تا از رشد سریع و بدون انشعاب و در نتیجه از ترکه ای شدن آنها جلوگیری کرده، در عین حال برای رشد سال بعد تعداد کافی جوانه بر روی گیاه باقی بماند.

 جوانه برگ، گل و یک سیخک

هرس شاخه های بارور، بستگی به طول عمر آنها دارد. به عنوان مثال شاخه های بارور معمولی بیش از یکبار تولید گل ومیوه نمی کنند و بنابراین باید در زمستان سالی که به بار نشسته اند هرس شوند. سیخک ها در گیاهان مختلف، طول عمرهای متفاوتی دارند مثلا” در زردآلو تا چهار سال، در سیب ۱۰ تا ۲۰ سال در گیلاس ۱۰ تا ۱۲ سال و در گلابی حدود ۲۰ سال عمر می کنند و پس از آنکه خشک می شوند. در این هنگام باید سیخک ها را از طریق قطع شاخه حاملشان هرس و گیاه را وادار به تولید شاخه های جدیدی کرد که هر کدام پس از چند سال بصورت شاخه های حامل سیخک های جوان بارور در می آیند.

در هرس شاخه برای اخذ فرم و شکل مطلوب و جلوگیری از رشد بی رویه و عقب افنادن باروری و کم شدن محصول سال بعد رعایت نکات زیر ضروری است:

  الف: در موقع حذف کامل یک شاخه صرفنظر از قطر آن باید دقت شود که برشی که برای هرس داده می شود در پائینترین قسمت شاخه ای که قرار است حذف گردد و به موازات تنه یا شاخه اصلی ایجاد گردد به طوری که قسمتی از شاخه بریده شده بر روی تنه یا شاخه اصلی باقی نماند. این امر باعث می شود که سطح بریده شده سریعا” توسط بافت پوششی پینه التیام یابد و راه نفوذ عوامل مولد بیماری و پوسیدگی مسدود گردد. اگر برش بطور ناصحیح انجام شود، زائده ای از شاخه قطع شده بر روی درخت باقی خواهد ماند که ناخنک یا مهمیز نامیده می شود و به دلیل فقدان رشد پس از مدتی می میرد و مورد حمله شدید انواع قارچ ها و باکتریهای گنده رو قرار می گیرد و دچار پوسیدگی می شود. پوسیدگی به مرور در طول زائده پیشروی کرده به درون تنه درخت می رسد و در نتیجه پس از چند سال درخت را پوک و توخالی می کند. اگر شاخه ای که قطع می شود مسن و دارای قطری بیش از پنج سانتیمتر باشد، باید سطح بریده شده را توسط چسب باغبانی که دارای سم قارچ کش باشد پوشاند تا به درخت فرصت کافی برای التیام داده شود و در عین حال قسمت های مرکزی سطح بریده شده که قابلیت ترمیم ندارند مصون بماند.

 ب) هرگاه درختی چند ساله هرس نشده باشد و یا بخواهیم از ارتفاع آن بکاهیم هرس شدید لازم است و اینکار را باید در طی چند سال انجام داد و به تدریج درخت را به شکل و اندازه دلخواه درآورد. هرس شدید یکباره باعث خواهد شد که باروری درخت (در صورتیکه درخت هنوز بارور نشده باشد) یک الی چند سال به عقب بیفتد و اگر مثلا” بارور شده باشد، میزان محصول آن برای یک و گاهی چند سال به شدت پائین بیاید و حتی گاهی اوقات بطور کامل متوقف شود. اشکال دیگر هرس شدید یکباره این است که گیاه بلافاصله در سال بعد تعداد زیادی نرک تولید خواهد کرد که حذف آنها در طول فصل رشد کاری پر زحمت خواهد بود.

پ) در هنگام حذف کامل شاخه ها، باید دقت داشت که هر چه زاویه ای که شاخه با تنه و یا شاخه حامل خود می سازد به قائمه نزدیکتر باشد این شاخه قویتر بوده، رشد بهتری خواهد نمود و چنین زاویه ای در مقابل وزن میوه و فشارهای خارجی نیز مقاومت بیشتری خواهد داشت. بنابراین در هنگام هرس باید در درجه اول شاخه هایی حذف شوند که با تنه و یا شاخه حامل خود زاویه  بسته تری می سازند و در نتیجه ضعیفتر هستند.

 ت) در انشعابات دو شاخه ای، آنهائی که قطر یکی از شاخه هایشان از دیگری کمتر است قویتر از آنهائی هستند که قطر  شاخه هایشان با هم مساوی است. بنابراین در هنگام سرزنی معمولاً یک سوم تا نصف انتهای شاخه های طویل حذف می شود. وضعیت محل برش نسبت به اولین جوانه نزدیک به آن در نحوه رشد شاخه و شکل درخت بسیار موثر است. به این معنی که: اگر جوانه مذکور در قسمت فوقانی شاخه قرار گرفته باشد در اثر رشد تبدیل به شاخه ای خواهد شد که تقریباً بطور عمودی رشد کرده به بالا خواهد رفت و اگر جوانه در زیر شاخه قرار گرفته باشد بسیار نزدیک به افقی رشد خواهد نمود. با توجه به این موضوع می توان با انتخاب محل برش در هرس سرزنی، شکل درخت و میزان گسترش تاج آنرا کنترل کرد یعنی اگر هدف متراکم کردن شاخ و برگ درختی مثل هلوباشد که بطور طبیعی تاجی گسترده دارد باید جوانه در قسمت فوقانی باقی گذاشته شود و برعکس اگر هدف پخش و گسترده کردن تاج درختانی مثل سیب گلاب و انواع گلابی باشد، که بطور طبیعی رشد عمودی دارند باید جوانه در قسمت زیرین شاخه باقی گذاشته شود. در اینجا باید به این نکته اشاره شود که هرچه یک شاخه عمودی تر باشد چون شیره گیاهی در آن راحت تر و سریعتر جریان می یابد، رشد سریعتر و بیشتری نیز خواهد داشت که این امر بخصوص در نرک ها که تقریبا” همگی عمودی رشد می کنند قابل روئیت است.

ج)در گیاهان باغبانی و بخصوص درختان میوه برای تولید محصول زیاد و مرغوب باید نور با شدت کافی به تمام نقاط تاج و بخصوص به قسمت های داخلی آن برسد. برای این منظور باید در هنگام هرس سعی شود با حذف شاخه های اضافی قسمت های وسط تاج در حد لازم و متعادل باز نگاهداشته شود بویژه شاخه هایی باید هرس گردند که بطور مورب و کج درون تاج رشد می کنند و علاوه بر سایه اندازی، مزاحم سایر شاخه ها نیز هستند.

چ) بسیاری از امراض و آفات، در سطح و یا داخل شاخه های خشکیده زمستان گذرانی می کنند، از این رو لازم است در تمام طول فصل سال و بخصوص در زمستان تمام شاخه های شکسته و خشکیده بریده و سوزانیده شوند. این عمل بخصوص در مبارزه با آفاتی مانند انواع چوبخوارها، پوستخوارها و سوسکهای شاخک بلند از اهمیت وافری برخوردار است.

هرس ریشه

 وجود تعادل بین حجم ریشه با شاخ و برگ برای رشد و باروری متناسب گیاه مورد لزوم است. اگر این تعادل در جهت ریشه بهم بخورد (از بین رفتن شاخ و برگ در اثر هرس شدید و یا حمله امراض و آفات) گیاه تولید شاخ و برگ بسیار می کند و باردهی آن به عقب میافتد. اگر بهم خوردن تعادل در جهت شاخ و برگ باشد (رشد محدود ریشه بدلیل نامناسب بودن خاک و کم آبی و یا از بین رفتن آن در اثر حمله امراض و آفات) رشد گیاه محدود می شود و در عوض گیاه زودتر به بار می نشیند و درصد تبدیل گل به میوه نیز بالا می رود. با استفاده از این پدیده بشر از زمانهای دور کوشیده با هرس ریشه اندازه گیاهان مورد نظر خود را تحت مهار درآورد و به حد دلخواه محدود سازد.  نوعی دیگر از هرس ریشه، هنگام کشت نهال در محل اصلی و یا انتقال آن از خزانه ای به خزانه دیگر در مورد بعضی از گیاهان چوبی (مانند میوه های دانه دار و هسته دار و مرکبات) و بعضی گیاهان زینتی (مثل گل سرخ) صورت می گیرد. بر خلاف نوع قبلی هرس ریشه، به دلیل اینکه گیاه را تحریک به تولید ریشه های فرعی جدید و بیشتری می کند، اثر تقویت کننده داشته، در رشد نهال تسریع می نماید. در اینجا لازم به تذکر است که میزان تحمل و واکنش گیاهان مختلف به هرس ریشه با یکدیگر متفاوت و وابسته به توانایی آنها برای تولید ریشه فرعی است که هر چه این توانائی بیشتر باشد واکنش گیاه به هرس ریشه بیشتر و صدمه وارده کمتر است. در این رابطه بعضی از گیاهان ( مانند پسته، انواع گیاهان جالیزی) چون نمی توانند ریشه فرعی زیادی تولید کنند به جابجایی و هرس ریشه بسیار حساسند و از این عمل به شدت صدمه می بینند.

هرس برگ

 هرس برگ، هرسی است تابستانه که گاهی اوقات در مورد گیاهانی که رشد فوق العاده و شاخ و برگ متراکم دارند اعمال می شود و مانند سایر هرس های تابستانه اثر تضعیف کننده دارد. برای انجام این هرس، با استفاده از وسایلی مانند چوبهای بلند و یا با دست، قسمتی از برگ های درخت را حذف می کنند تا بدینوسیله نور بیشتری به قسمت های مرکزی تاج بتابد و میوه از کیفیت بهتری برخوردار شود و بخصوص در مورد گیاهانی (مثل سیب) میوه خوش رنگتر گردد.

زخم کردن پوست

 زخم کردن پوست، هرسی است تابستانه که معمولا” در بهار به منظور تبدیل شاخه نابارور به بارورتقویت شاخه های بارور ضعیف که گل می دهند ولی قدرت نگهداری میوه های حاصله و گاهی اوقات حتی گلهای خود را ندارند و بالاخره مبارزه با غرور درختان و وادار کردن آنها به باروری انجام می شود. در هر سه مورد، زخم کردن پوست باعث قطع رابطه قسمتهای بالای زخم با بقیه گیاه  می شود و این قسمت ها مواد قندی خود را از دست نمی دهند و تقویت می شوند. در حالت اول، معمولاً تکه برداری می کنند (یعنی با نوک چاقوی پیوند تکه کوچکی از پوست شاخه را در زیر یک یا چند جوانه بر می دارند و یا شکاف زنی (یعنی با چاقوی پیوند شکاف های کوتاه و متوازی در زیر جوانه ایجاد می کنند) چنین جوانه هائی در تابستان دارای اعضای اولیه گل خواهند شد و در سال بعد به بار خواهند نشست. در حالتهای دوم و سوم که نیاز به عملیات کاراتری می باشد، می توان با حلقه زنی (که در آن به کمک چاقو یا اره دندانه ریز در پوست قاعده شاخه یا تنه بدون حذف قسمتی از آن شکافی سراسری به شکل یک دایره ایجاد می شود) یا با  طوقه برداری (که در آن نواری از پوست دور تا دور ساقه یا تنه به عرض یک الی پنج میلیمتر حذف می شود) و یا به روش پوست واژگونی (معکوس کردن پوست: که در آن طوقه ای به عرض حدود یک سانتیمتر از پوست جدا و بصورت سر و ته در محل خود نصب       می شود)، گیاه را وادار به تولید گل و یا نگهداری آن ساخت. استفاده از هر یک از این روشها بستگی به شدت ضعف و یا قوت گیاه دارد که در تمامی آنها گیاه بلافاصله شروع به تولید بافت پینه ای و ترمیم قسمت قطع شده می کند و پس از مدتی که در طی آن گیاه فرصت کافی برای تولید اعضاء اولیه گل در جوانه ها پیدا کرده، به حالت عادی بر می گردد.

خم ساختن شاخه

 به تجربه ثابت شده است که هنگامی که شاخه ای با استفاده از قیم و یا بکار بردن وزنه در انتهای آن، بطرف زمین خم شود علاوه بر آنکه طبق آنچه در قسمت هرس شاخه ذکر شد رشدش محدود خواهد گشت، چون آوند های آبکش موجود در پوست آن تحت فشار ناشی از خمیدگی منقبض می شوند خروج شیره پرورده از آن با اشکال روبرو گشته، چنین شاخه ای اگر نابارور باشد بارور می گردد و اگر بارور باشد میزان محصول آن بالا  می رود. بعنوان مثال نتایج آزمایشی که بر روی درختان بارور سیب بعمل آمد نشان داد که تعداد کل جوانه های روی شاخه های خم شده ۴۷% تا ۶۵% و تعداد جوانه های گل روی آنها ۳ تا ۵ برابر افزایش یافتند و پس از سه سال میزان محصول ارقام مختلف ۵/۱ تا ۴ برابر گشت.

هرس گل و میوه

این هرس از اول بهار، یعنی زمان شکوفایی گلها تا هنگامی که میوه ها به قطری حدود یک سانتیمتر می رسد، می تواند انجام شود. هدف از هرس گل و میوه که بطور کلی تنک کردن نامیده می شوند تنظیم مقدار بار درخت، متناسب با قدرت آن می باشد. اکثر درختان میوه بیش از حد توانایی باردهی خود گل تولید می کنند که اگر همگی این گلها تبدیل به میوه شوند، درخت ضعیف و میوه ها ریز و نامرغوب خواهند شد و ممکن است درخت دچار سال آوری (باردهی متناوب) شود. به همین دلیل، باید قسمت اعظم گلها و میوه های جوان را حذف کرد. به عنوان مثال، اگر تنها ۱۰ درصد از شکوفه های سیب و در آلبالو و گیلاس، که دارای میوه های بسیار ریزی هستند، هرگاه ۲۵ تا ۳۰ درصد از شکوفه ها تبدیل به میوه شوند گیاه محصول بسیار خوبی خواهد داشت. عمل حذف گلها و میوه های اضافی درختان تنک کردن نامیده می شود. از درختان میوه، برخی (مانند آلبالو، گیلاس، بادام، گردو، پسته، فندق و مرکبات) نیازی به تنک شدن ندارند و می توانند کلیه میوه هایی را که پس از انجام ریزش‌های طبیعی روی درخت باقی می مانند رشد بدهند و برسانند. در برخی (مانند زردآلو و آلو)هر چند که اگر تعداد میوه ها کمتر باشد درشتر خواهند شد، تنک کردن کمکی به این امر نمی کند و بنابراین این گیاهان را نیز تنک نمی کنند. سایر میوه ها (بخصوص سیب، گلابی، هلو، خرما و انگور) به تنک شدن عکس العمل مثبت و زیادی نشان می دهند و بنابراین باید حتما تنک شوند. تنک کردن می تواند به طریق مکانیکی و یا شیمیایی انجام گردد. در تنک کردن مکانیکی  می توان از دست انسان (که بسیار دقیق ولی گران و کند است)، از فشار آب (که دقت زیادی ندارد و تنظیم مقدار گلهای حذف شده با آن مشکل است) و از چوبهای بلند (که به درخت صدمه می زند) استفاده کرد. در تنک کردن شیمیایی بر حسب نوع درخت، انواع مختلف آکسین، اتفان، سوین، ترباسیل و …  بکار می رود. شدت تنک کردن (درصد گلها و میوه های حذف شده) بستگی به نوع درخت، میزان رشد آن و تعداد میوه های تشکیل شده دارد. برای سیب و هلو، معمولاً توصیه می شود که به ازای هر ۳۰ برگ درخت و یا هر ۱۰ سانتیمتر طول شاخه بارور، یک میوه نگاهداری و بقیه حذف شوند که البته این ارقام بسیار تقریبی و غیر دقیق هستند.

تربیت درختان

بطور کلی، تربیت عبارت است از دادن شکلی خاص به گیاه و مناسب ساختن آن برای منظورهای معین. از جمله این منظورها   می توان باز کردن وسط تاج برای ورود نور بیشتر، تنظیم ارتفاع و پراکندگی افقی درخت، تقویت شاخه های اصلی و بالا بردن قدرت تحمل آنها نسبت به فشار ناشی از وزن میوه و برف و یخ زمستانه، بالا بردن مقاومت در برابر باد، دادن شکل خاص به گیاه جهت حاشیه سازی، آلاچیق سازی و غیره را نام برد. در این بحث بطور اجمال درباره دو گروه اصلی انواع تربیت یعنی شکل های گرد یا آزاد و شکل های پهن داربستی صحبت خواهد شد.

فرم گرد یا آزاد

در این گروه چهار شکل هرمی (محور مرکزی)، شلجمی (محور متغیر)، جامی (مرکز باز بدون شاخه پیشاهنگ) و تاج هیبرید برای درختان و درختچه ها و شکل پاچراغی برای بوته هائی مانند مو و گیاهان مشابه آن وجود دارد.

 الف: شکل هرمی– در این شکل به درخت اجازه داده می شود که بطور طبیعی و در حالیکه شاخه مرکزی آن از شاخه های فرعی بلندتر است رشد نماید و هرس تنها محدود به حذف شاخه های فرعی اضافی و قطع شاخه های پائینی تنه تا ارتفاع دلخواه می باشد. بدین ترتیب در این شکل همیشه ارتفاع شاخه مرکزی که دنباله تنه است از بقیه شاخه ها بیشتر می باشد و به اصطلاح شاخه مرکزی شاخه پیشاهنگ درخت است. گیاهانی که به این شکل تربیت می شوند. چون طول شاخه های فرعی پائینی آنها بیشتر از شاخه های فرعی بالاتر که جوانتر هستند می باشد شکل یک هرم یا مخروط به خود می گیرند که معمولاً دارای ارتفاع نسبتاً زیاد و قطر تاج نسبتاً کم می باشد و به این دلیل کار کردن با آنها مشکل است. از همین رو، معمولاً شکل هرمی را برای درختان میوه بکار نمی گیرند، هر چند که تجربه ثابت کرده که تربیت نوع هرمی که شاخه های فرعی آن دارای زاویه مناسب با تنه (۶۰- ۳۵ درجه) باشد و فاصله پائین ترین شاخه از سطح زمین حداقل به ۵۰ سانتیمتر برسد، حتی در مورد هلو و آلوی ژاپنی که خیلی مناسب این شکل نیستند قویترین و پرمحصولترین درخت را ایجاد می کند.

 ب) شکل شلجمی- این شکل بیشتر در میوه کاری و برای محدود کردن ارتفاع درخت و گسترده نمودن تاج آن (در درختانی مانند گلابی، بعضی از انواع سیب، زردآلو، آلو، بادام، گردو، خرمالو، پسته و غیره) به کار می رود. در این روش پس از آنکه نهال ترکه ای در زمین کشت شد، سر آن را در فاصله ای حدود ۱۲۰ سانتیمتری زمین قطع می‌سازند. این نهال در سال بعد تولید تعدادی شاخه فرعی می کند که در زمستان تعدادی از آنها را که از رشد چند جوانه بالائی حاصل شده و زاویه بسته و رشد عمودی دارند حذف و از بین بقیه ۲ الی ۵ شاخه را که با تنه زاویه نزدیک به عمود داشته و در اطراف تنه اصلی واقع شده و با یکدیگر ۳۰- ۲۰ سانتیمتر فاصله عمودی داشته باشند به عنوان شاخه های اصلی درخت آینده انتخاب و بقیه را از ته قطع می کنند. در این شکل تربیت هیچ شاخه ای مداوماً حالت پیشاهنگ به خود نخواهد گرفت و به مجرد اینکه شاخه ای بر دیگران مسلط و از آنها بزرگتر شد باید سر آن را قطع و نقش پیشاهنگ را به شاخه دیگری واگذار کرد. این طرز تربیت باعث می شود که درخت در تمام جوانب خود دارای شاخه های قوی بشود و شاخه ها بتوانند محصول زیادی تولید کرده در برابر وزن آن و نیز فشارهای خارجی به راحتی مقاومت کنند.

پ) شکل جامی این شکل فاقد شاخه پیشآهنگ است و در هنگام انتخاب  شاخه های اصلی، فاصله عمودی آنها با یکدیگر کمتر و حدود ۱۵- ۱۰ سانتیمتر در نظر گرفته می شود. چنین شاخه هائی پس از اینکه رشد کردند و قطور شدند فواصل فیمابین را پر خواهند کرد و چنین به نظر خواهند آمد که همگی از انتهای تنه منشعب شده اند. شکل جامی بیشتر برای هلو و آلوی ژاپنی و گاهی اوقات برای بعضی از ارقام سیب و بادام بکار می رود. حسن این شکل باز بودن قسمت مرکزی تاج و نفوذ نور کافی به داخل آن می باشد. مهمترین عیب این شکل این است که محل اتصال شاخه های اصلی به تنه به دلیل تراکم آنها نسبتاً ضعیف است و همیشه این خطر وجود دارد که در اثر وزن میوه و فشار ناشی از برف و یخ زمستانه، تنه یک یا چند شکاف از وسط بر دارد و درخت از بین برود.

اشکال مختلف تربیت درختان در فرم گرد یا آزاد

ت) شکل تاج هیبرید– این شکل تربیت برای مناطق خشک و گرم ایالت واشنگتن به وجود آمده است. از مزایای این سیستم می‌توان به؛عملکرد بالا و مستمر، زودباردهی، کاهش هزینه کارگری و کیفیت بالای میوه از جمله کاهش آفتاب‌سوختگی اشاره کرد

شکل های پهن داربستی

در شکل های پهن درختان طوری تربیت می شوند که دو بعد بیشتر نداشته باشند یعنی صفحه ای می باشند. در این شکل ها درختان را به وسیله پیوند زدن روی پایه های کوتاه کننده، پاکوتاه می سازندو شاخه های آنها توسط قیم های ریسمانی (شامل ۳ تا ۵ رشته مفتول که بطور افقی به موازات هم و به فواصل حدود ۵۰ سانتیمتر بر روی دیوار و یا داربست های کلفت فلزی و یا چوبی نصب شده اند) نگاهداری می شوند. شکل های پهن به دلیل اینکه زود به بار می نشینند و میزان تولید شان بالاست و انجام عملیات باغبانی بر آنها نیز مکانیزه و ساده تر از شکل های گرد می باشد. بطور روز افزون مورد توجه هستند ولی در ایران چون معمولا” برای تربیت گیاهان به این شکل ها، باید از پایه های کوتاه کننده استفاده کرد تا نیاز به هرس کم گردد وانگهی برای هرس درختان پهن باید روشهای خاصی را بکار برد. شکل های پهن دارای انواع مختلفی است که پنجه ای و یا بادبزنی و چنگالی از آن جمله است.

بیماری لکه غربالی درختان میوه

   

بیماری لکه غربالی درختان میوه


Image result for ‫بیماری لکه غربالی‬‎Image result for ‫بیماری لکه غربالی‬‎Image result for ‫بیماری لکه غربالی‬‎


Image result for ‫بیماری لکه غربالی‬‎Image result for ‫بیماری لکه غربالی‬‎Image result for ‫بیماری لکه غربالی‬‎

این بیماری اولین بار در سال 1842 در کشور فرانسه بوسیله Leveille شناخته شده است امروزه در کلیه نقاط جهان از جمله در آمریکا شمالی و آمریکای جنوبی و اروپا و استرالیا و نیوزلاند و سایر نواحی جهان وجود داشته و خسارت زیادی وارد می نماید. (زمستان 1343).

 در ایران اولین بار اسفندیاری در سال 1375 این بیماری را روی درختان میوه هسته دار در مازندران ، گیلان ، گرگان و آذربایجان گزارش نموده است . بیماری در اکثر مناطق کشور کم و بیش وجود دارد و تا کنون از شهرهای شیروان ،‌گنبد ، بجنورد ، قوچان ،‌ماکو ، خوی و نهبندان و بسیاری از شهرهای دیگر گزارش گردیده است . شدت بیماری در استان آذربایجان و بویژه در باغهای قدیمی زیاد ا ست (اشکان ،‌اسدی 1350، ارشاد 1356) 
 در ایران تا کنون این بیماری روی درختان زرد آلو ، گیلاس . آلبالو . گوجه ، هلو ، شلیل و بادام دیده شده است و خسارت عمده آن بیشتر متوجه درختان زرد آلو می باشد. 
 اهمیت بیماری :
بیماری غربالی نه تنها باعث ضعف درخت و کاهش مقدار و ارزش محصول میشود بلکه بدلیل لکه ها و زگیل هائیکه روی میوه بجای می گذارد ارزش صادراتی برگه و قیسی حاصله از میوه های آلوده را نیز به نحو بارزی پائین می آورد. در بسیاری از باغهای آذربایجان شرقی و غربی و همچنین بعضی از باغهای خراسان و همدان بیماری شدت دارد که تمام جوانه ها و سر شاخه های درخت زرد آلو در اثر این بیماری خشک شده و درخت عملاً استفاده ای ندارد. درختان آلوده ایکه به حیات خود ادامه می دهند نیز بدلیل خشک شدن برگها و کاهش سطح سبز آنها در دوره فعال گیاه بطور غیر مستقیم لطمه دیده و در نتیجه مقدار محصول آنها پائین می آید. میزان خسارت سالیانه این بیماری در ایران بطور دقیق معلوم نیست و روی محصول زرد آلو معادل 224 میلیون ریال بر آورد شده است (اشکان واسدی 1350)
 علائم بیماری :
 زرد آلو ، هلو،‌گیلاس ، آلو و آلبالو از میزبانهای مهم این بیماری است. سرشاخه, گل, برگ, میوه و جوانه های درختان فوق مورد حمله این بیماری قرار می گیرند منتها اندام های مورد حمله و علائم آنها روی میزبانهای مختلف با هم فرق دارند. بدین معنی که در زرد آلو میوه ، برگ و جوانه ها مورد حمله قرار می گیرند ولی علائم روی سرشاخه ها دیده نمی شود. در بادام علائم روی سر شاخه ها و مخصوصاً برگ ظاهر می شود در صورتیکه به میوه خسارت وارد نمی آید در گیلاس علائم بیماری روی میوه برگ و جوانه ها و سرشاخه ها بوضوح دیده می شود در حالیکه در هلو نشانه های بیماری را روی میوه بندرت می توان دید در عوض برگ سر شاخه ها و جوانه های خواب این گونه به شدت مورد حمله قرار می گیرند.
 در زرد آلو و قیسی خسارت مهم و شدید این بیماری روی برگ و میوه می باشد و حتی جوانه های برگ و گل را مورد حمله قرار می دهند و اصولاً شاخه های جوان بندرت مبتلا می شوند.
الف-نشانه های غربالی روی برگ: حالت غربالی و سوراخ شدن برگها مشخص ترین و فراوانترین علائم بیماری است. در زرد آلو علائم بیماری همزمان با موقعی که جوانه های برگ باز میشود و هنوز برگ شکل و اندازه و حتی رنگ طبیعی بخود نگرفته بصورت لکه های گرد که در ابتدا برنگ قرمز متمایل به بنفش و در وسط تیره تر است بروز می کند. بتدریج این لکه های کوچک بزرگتر شده و از وسط شروع به خشک شدن نموده و برنگ قهوه ای در می آیند در این حالت حاشیه لکه ها بسیار مشخص و اغلب قهوه ای تیره می باشد. در این مرحله پیشروی لکه ها متوقف می شود و بتدریج بافت مرده برگ از نسج زنده به طریق پاره شدن پارانشیم وبشره جدا می گردد. به محض اینکه این پارگی کامل شد قسمت داخلی جدا شده و می افتد و در نتیجه سوراخی در پهنگ برگ ایجاد می شود که پیرامون آن یک نوار چوب پنبه ای قهوه ای کشیده شده است. شکل سوراخها معمولاً دایره ای بیضی و گاهی اشکال غیر هندسی و نامنظم می باشد. اندازه تنها بسته به زمان وقوع آلودگی از ته سنجاق تا قطر 6 میلیمتر و گاهی بیشتر تغییر می کند ولی لکه های دایره ای شکل معمولاً 4 تا 5 میلیمتر هستند. گهگاهی چند تا از لکه های بیماری بهم پیوسته و سوراخهای بزرگ و بیشکل بوجود می آیند که ممکن است با حشره خوردگی اشتباه شود. 
 این حالت یعنی توسعه بهم پیوستگی لکه های بیماری روی برگ بیشتر در موارد وقوع آلودگی های شدید اولیه در مرحله ایکه برگها دارای بافت لطیفی هستند رخ میدهد و در آلودگی های دیر هنگام چون برگها ضخامت کافی پیدا کرده اند و نیز بدلیل عدم رطوبت کافی و مناسب در محیط علائم برگی معمولاً به صورت سوراخهای منفرد ، ‌ریز و ته سنجاقی بروز می کند. احتمالاً واریته های مختلف نیز مقاومتشان در مقابل بیماری فرق داشته باشد. 
 در هلو لکه ها معمولاً در حاشیه برگها در طرفین و رگبرگ اصلی ظاهر می شود و یکنواختی سوراخ های ایجاد شده از نظر اندازه و شکل بیشتر از زرد آلو است.
لکه ها و سوراخهای ایجاد شده روی برگ گیلاس بزرگتر از لکه های برگ آلو و بادام میباشد. شکل و اندازه آنها بسیار نامنظم و متغییر است. معمولاً چند تا لکه مجاور هم ظاهر شده و قسمت بزرگی از پهنک برگ را فرا می گیرد. در گوجه و آلبالو لکه و سوراخهای غربالی نسبتاً منظم و مدور می باشد ولی اندازه آنها در آلو بزرگتر است. 
 ظهور علائم بیماری روی برگ بادام خیلی شبیه علائم آن روی برگ زرد آلو بوده و همزمان با باز شدن جوانه ها و پیدایش برگها می باشد. معمولاً اندازه سوراخها یکسان و شکل شان همانند است, قطرشان از 2 تا 4 میلیمتر متغییر است و از سوراخهای برگ زرد آلو کوچکتر حاشیه سوراخهای ایجاد شده روی برگ بادام قهوه ای مشخص و تعداد آنها نیز نسبت به زرد آلو بیشتر و متراکمتر است. لازم به ذکر است که مشبک شدن برگ و پیدایش لکه های نکروزه فقط مربوط به بیماری غربالی نبوده بلکه
 قارچهایی مثل:
 Cercospora circumscissa , Phyllosticta prunicola , Fusicoccum amygdali 
 باکتریهایی از قبیل :
 Pseudomounas syringae , Pseudomonas morsprunorum 
 و ویروسهائی مانند ویروس لکه حلقوی هلو نیز لکه ها و سوراخهایی شبیه علائم غربالی در برگ درختان میوه بوجود می آورند. 
 ب-نشانه های غربالی روی میوه :
میوه زرد آلو ،‌گیلاس و آلبالو مورد حمله این بیماری قرار میگیرند
علایم روی درختان گوجه ای که بشدت مورد حمله بیماری غربالی قرار گرفته بودندبصورت صمغ زدگی زیاد میوه های آن بدون وجود لکه مشخص دیده شده که احتمالا ًناشی از آلودگی به بیماری غربالی می باشد.
 روی میوه زرد آلو وقتی به اندازه مغز پسته است علائم غربالی به صورت لکه های قرمز مایل به بنفش و به اندازه ته سنجان ظاهر می گردد بتدریج که میوه درشت میشود این لکه ها برآمده شده و به صورت نقاط برجسته یا خال جوش در می آید و رنگشان قهوه ای می شود لکه ها و برآمدگیها ابتدا در سطح فوقانی میوه ها بصورت پراکنده یا تراکم بروز می کند و بعداً به سطح زیرین میوه نیز می رسد. در مواردی دیده شده است که حمله بیماری به میوه ها در بعضی ارقام و یا در شرایط خاص ، مواجه با عکس العمل آن میشود بدین معنی که بجای ظهور خال جوشها, گوشت میوه تحریک شده و به صورت پستانک نوک تیزی بالا آمده و رشد آن متوقف می شود در مواقعی که شرایط جوی برای رشد و نمو بیماری مناسب است, تعداد زیادی خال جوش بطور متراکم در سطح میوه ظاهر می شود. بطوریکه در این قسمت اپیدرم میوه کاملاً فاسد و چوب پنبه ای شده و از آن شیره تراوش می شود که بعداً سفت شده و بصورت صمغ در می آید گهگاهی بد شکلی هم در میوه های زرد آلو دیده می شود. حمله غربالی به میوه های جوان ،‌منجر به ریزش آنها می گردد بهمین جهت حدود 5 درصد از میوه های ریز در همان مراحل اولیه رشد در اثر حمله این بیماری ریخته و از بین می رود حمله بیماری به میوه زردآلو یکی از مخرب ترین حالات خسارت بیماریست. 
 نشانه غربالی روی میوه هلو به دو صورت ظاهر می شود:
 الف) میوه های هلو در مراحل اولیه رشد مورد حمله قرار گرفته و می ریزد. بهمین جهت میوه های باقیمانده روی درخت علائمی معمولاً از خود نشان نمی دهند , میوه های بسیار ریزیر حالیکه هنوز میوه ها شکلی به خود نگرفته شروع به ریزش می کنند و این عارضه معلول تاخت و تاز مستقیم قارچ روی میوه و همچنین نصف سر شاخه هائیکه روی آن شانکرهای بیماری به فراوانی مستقر است. این علامت در هلوهای ایران زیاد به چشم میخورد
 ب) وقتی میوه به درشتی میوه زیتون رسید تعداد زیادی لکه های کوچک مدور که ابتدا قرمز و بعد قهوه ای می شود روی آن مخصوصاً در حوالی دم میوه ظاهر می شود. اپیدرم میوه در قسمت لکه ها کرک طبیعی خود را از دست داده و به صورت پوسته ای در می آید که ممکن است بعداً بیافتد. ریزش این پولکها باعث ناهموار شدن سطح میوه می شود البته لکه های میوه هلو سطحی بوده و معمولاً رشد آنرا مختل نمی کند. (Viemont Bourgin, 1949) اینگونه علائم در ایران هنوز مشاهده نشده است (اشکان و اسدی 1350).
 علایم روی میوه گیلاس بیماری به صورت لکه های قهوه ای تیره ظاهر می شود که بتدریج گوشت میوه در محل لکه ها فرو رفتگی پیدا کرده و خشک و سیاه و ترکدار می شود گودیهای ایجاد شده معمولاً عمیق بوده و در غالب اوقات عمق آن تا هسته می رسد . در اینصورت گوشت میوه در پیرامون حفره های ایجاد شده به سمت داخل کشیدگی پیدا می کند قطر این حفره ها 5 تا 6 میلیمتر است.
روی میوه آلبالو لکه ها شبیه گیلاس است ولی فرو رفتگی حفره کمتر از آن می باشد به نظر می رسد. مکانیزم ایجاد فرو رفتگی در میوه گیلاس و آلبالو بدین ترتیب باشد که میوه در مراحل اولیه تشکیل و در دوران نارسی مورد حمله بیماری قرار گرفته و موجب چوبی شدن و توقف رشد قسمت آلوده می شود و رشد بعدی سایر قسمتهای گوشت میوه باعث می گردد که محل لکه به صور مختلفی ،‌فرو رفتگی پیدا کند.
 ج)نشانه های غربالی روی سرشاخه ها و جوانه ها :
علائم این بیماری روی سرشاخه ها اکثراً به صورت شانکر و ترک خوردگی ظاهر میشود و تشخیص آن احتیاج به دقت و آشنایی چشم دارد . آلودگی سرشاخه ها از آن جهت مهم است که باعث انهدام جوانه ها و ضعف درخت می گردد. سرشاخه های درخت زردآلو معمولاً مورد حمله بیماری غربالی نمی گیرد و علائمی روی آن مشهود نیست لیکن جوانه های آن باین بیماری مبتلا می شود . جوانه های آلوده معمولاً رنگشان تیره گاهی پوشیده از یک لایه ترشحات خشک صمغ به مانند است.
 غربالی روی سرشاخه های نازک و سبز گیلاس ابتدا به صورت لکه های قهوه ای و برجسته ظاهر میشود که بتدریج با پیشرفت مرض ترک خورده و حالت زخم بخود می گیرد. این حالت در مراحل آخر شبیه نیمرخ دانه گندم در طرف شیار آن می باشد . معمولاً قایقی شکل و اندازه آنها به 3 تا 2 میلیمتر می رسد پیدایش این زخمها در فصل بهار موقع ظهور شکوفه ها حائز اهمیت است زیرا چنانچه زیر جوانه های گل دهنده بروز کند باعث توقف ناگهانی رشد گیاه و خشک شدن سرشاخه ها و شکوفه ها می گردد در حالتهای شدید ،‌بسیاری از جوانه های گل و برگ و سر شاخه های درخت گیلاس به این ترتیب از بین می رود تشخیص این حالت بیماری معمولاً مشکل و با توجه به علائم روی برگ و میوه امکان پذیر است. 
 سرشاخه های سبز جوان بادام به شدت مورد حمله غربالی قرار می گیرد و سرتاسر آن لکه های گرد یا بیضی شکل ظاهر می شود قطر لکه های گرد بین 3 تا 4 میلیمتر تغییر می کند ولی پاره ای از اوقات لکه ها دراز و کشیده بوده و طول آن به 6-7 میلیمتر می رسد. رنگ لکه ها موقع ظهور ارغوانی و سپس قهوه ای می شود . معمولاً مرکز لکه قهوه ای روشن است که وسیله نوار قهوه ای تیره محاط شده است. این دو رنگی به لکه های سرشاخه های بادام حالت چشم میدهد. گاهی لکه ها ترک خورده و از آنها صمغ تراوش می شود.
شانکرهای غربالی روی شاخه های هلو شبیه علائم آن روی شاخه های بادام است با این تفاوت که زخمها معمولاً بزرگتر است بنحویکه گاهی اوقات اطراف سرشاخه ها را اشغال می کند و منجر به خشک شدن جوانه ها و قسمتهای بالایی می شود صمغ زدگی در سرشاخه های هلو بیشتر از بادام اتفاق می افتد . روی سرشاخه های آلو و گوجه علامتی از غربالی دیده نشده است (اشکان واسدی1350) .
عامل بیماری : 
 قارچ
 Stigmina carpophila 
 - Moniliales
 -Hyphomycetidae
 -Deuteromycetes 
 -Deuteromycota 
 این قارچ دوازده همنام دیگر دارد از آنجمله Clasterosporium carpohilum دراروپا عامل بیماری Coryneum beijerinckii معرفی شده است.
اندامهای رویشی و باروی این قارچ منحصر به میسلیوم ، کنیدی و کنیدیوفور است، قارچ دارای میسلیوم استوانه ای و بند بند بوده, رنگ آن متمایل به قهوه ای است و میسلیوم روی تمام قسمتهای مورد حمله(پارانشیم برگ و پارانشیم ناحیه پوست شاخه های جوان و سطح میوه) دیده می شود. 
 اندامهای زادآوری قارچ اسپورودوکیوم نام دارد که در زیر کوتیکول یا اپیدرم اندامهای آلوده تشکیل می شود. کنیدها تیره به رنگ سبز زیتونی متمایل به قهوه ای 3 تا 5 سلولی ، کمی خمیده و دو سر گرد می باشد. 
 چرخه بیماری :
قارچ عامل بیماری غربالی ،‌زمستان و همچنین سایر مواقع نامساعد را به صورت ریسه ، استروما و کنیدی در جوانه های آلوده و یا زخمهای روی سرشاخه ها به سر می برد . کنیدیها به صورت آزاد و یا چسبیده به توده های صمغ مترشحه از زخمها و یا در استروما خود را از سرما و یا سایر شرایط نامساعد حفظ کرده و از سالی به سال دیگر باقی می ماند عامل بیماری در مواقع نامناسب در هلو و بادام به صورت ریسه ،‌در زخم سرشاخه ها و جوانه های آلوده به سر می برد. ریسه هائیکه در شانکرها و یا جوانه های درخت وجود دارد در بهار و به محض مناسب شدن شرایط جوی تولید کنیدی می کند . کنیدیها به وسیله باران و باد پخش شده و روی میوه و برگها قرار می گیرند. تولید کنیدی در دمای 9 درجه سانتیگراد شروع و در حرارت 19 الی 23 درجه سانتی گراد به اوج میرسد. چنانچه هوا مرطوب و بارانی باشد کنیدیها به محض رهائی جوانه زده و تولید آلودگی می نمایند. بهمین جهت در سالهایی که پائیز آن ملایم و میزان رطوبت بالاست جوانه ها قبل از خواب زمستانه به شدت آلوده می شوند وو منبعی برای آلودگیهای بهار سال بعد خواهند بود. لوله تندش از راه نفوذ مستقیم و یا از روزنه ها وارد بافت گیاه می گردد. بنابر مطالعات ساموئل در سال 1927 آلودگی برگ بادام به طریق نفوذ مستقیم لوله تندشی در کوتیکول اتفاق می افتد بازتاب و واکنش هائیکه در برگ بادام در اثر قارچ S. carpophila اتفاق می افتد عبارتست از افزایش اندازه سلولها درمزوفیل سالم مجاور نسج منهدم شده که منجر به انسداد فضای بین سلولی و در نتیجه ظهور یک خط لهیدگی و هم چنین چوبی شدن و پیدایش سلولهایی داخل این ناحیه می گردد. در این حالت اگر رطوبت زیاد و برگها نسبتاً جوان باشند ،‌بریدگی اپیدرم در دو سطح برگ پیدا شده و تیغه های بین جدار سلولهای خارج ناحیه چوبی شده حل شده و قرص آلوده می افتد. سلولهای ناحیه مریستم معمولاً سعی می کنند بریدگی را ترمیم نمایند . دوره کمون بیماری از 3 الی 20 روز بسته به نوع اندام مورد حمله تغییر می کند.درجه حرارت مناسب برای رشد قارچ 19 درجه سانتیگراد است.(اشکان و اسدی 1350)قارچ عامل بیماری انگل اختیاری بوده و روی محیط غذایی مصنوعی می توان آن را کشت داد.از لکه های برگ مخصوصاًوقتی مسن باشد، جدا کردن قارچ مشکل است ولی از لکه های روی میوه زردآلوجدا سازی عامل بیماری به سهولت انجام می شود.
 باران برای جوانه زدن کنیدیها ضرورت دارد. از لحاظ انتشار عامل بیماری، باران کنیدیها را از لابه لای فلسهای جوانه ها و شاخه های مریض شسته و از قسمتهای بالای درخت به قسمت پائین منتقل می نماید و بدین لحاظ است که قسمت پائینی درخت شدیدتر آلوده می باشد. کنیدی برای جوانه زدن احتیاج به یک غشاء نازکی از رطوبت که اطرافش را بگیرد دارد و تحت اثر این رطوبت است که کنیدی می تواند تندش پیدا کرده و لوله ای از خود خارج ساخته و در نسج نبات نفوذ کند لذا از این نکته نتیجه گرفته می شود که در هوای خشک به هیچ وجه بیماری به وسیله این قارچ ایجاد نمی گردد.
 اثر رطوبت و دما بر روی آلودگی و توسعه بیماری غربالی بادام با عامل Wilsonomyces carpophilus
 دما و طول دوره رطوبت در طی دوره تلقیح عامل بیماری بر توسعه بیماری غربالی روی برگ های بادام با عامل Wilsonomyces carpophilus ( stigmina carpophilus) تاثیر می گذارد. در مطالعات کنترل شده از نظر محیطی شامل یک دوره رطوبت 14 ساعته به ترتیب 40-1 زخم روی هر برگ پس از 10 روز و در دمای 22درجه سانتیگراد ایجاد شد.افزایش طول دوره نمناکی در مدت دوره آلودگی صرفنظر از دما ، تعداد زخم ها  را بر روی برگ افزایش داد.                                                     
 تعداد زخم های ایجاد شده زمانی که در دوره رطوبتی بیشتر از 12 ساعت ، دما از 8 درجه به 22درجه سانتیگراد افزایش پیدا کرد شروع  به افزایش کرد. در دمای 8 درجه 4.7 و 45.6 زخم در هر برگ به ترتیب در دوره رطوبتی 30 ساعته و 48 ساعته تشکیل شد و در دمای 15 درجه و با دوره رطوبتی 28 ساعته پس از 15 روز 110 زخم تشکیل شد.
دما پس از دوره آلودگی در ظهور علایم ، مقدار توسعه زخم ها و غربالی شدن زخم ها تاثیر می گذارد اما بر تعداد زخم های تشکیل شده بی تاثر است . غربالی شدن زخم ها در 22درجه سانتیگراد (%72 از زخم ها غربالی شدند ) به طور معنی داری بیشتر از میزان آن در 8 درجه سانتیگراد (%  0.3 ) و 15 درجه (% 3.9 ) بود. علاوه بر این، دوره رطوبتی پس از یک دوره آلودگی اولیه منجر به تعداد بیشتری زخم و شاخص بالاتری از بیماری پس از 8 روز در 8، 15، و 22 درجه سانتیگراد و تشکیل اسپوردوخیوم پس از 16 روز در دمای 22 درجه می شود. 
 مطالعات مزرعه ای با تعداد روز های محدود و مشخص و دمای شبانه معین و دوره رطوبتی 12-10 ساعته و  16-14 ساعته به طور متوسط به ترتیب منجر به ایجاد 6.6 و 16 زخم در هر برگ شد. در مطالعات با دوره های رطوبتی بیشتر همچنین منجر به افزایش آلودگی برگ و بالا رفتن شاخص بیماری شد . درصد جوانه زنی (تندش) کنیدی های W. carpophilus در 4 ساعت %  85.3  و در 8 ساعت% 99.2 در دمای بین 10 و 30 درجه سانتیگراد تعیین شد.ایزوله های بیمارگر  از نظر ایجاد واکنش ضد پاتو‍‍ژنی روی برگ های بادام رقم های Neplus ultra  ، Carmel، Mhssion و Nonpareil  تست شدند.
 امروزه مدل های پیش آگاهی بیماری غربالی در صورتی که اینوکولوم  بیماری در منطقه وجود داشته باشد بر اساس میزان دما و طول دوره نمناکی طراحی میشوند. 
 کنترل :
از بین بردن کنیدیهای قارچ در قسمتهای آلوده درخت با مواد شیمیایی هیچ گاه با موفقیت قطعی توأم نبوده است فقط بر اثر مبارزه شیمیایی، بیماری کنترل و از شدت خسارت آن کاسته شده است.
در مورد این بیماری سمپاشیهای پیشگیری کننده کاملاً مؤثر بوده است. پروفسور R.E.Smith در سال 1906 محلول بردو(10-10-100)به منظور مبارزه با قارچ عامل بیماری غربالی به کار برد و از آلودگی جدید به طور کامل جلوگیری کرد ولی در بعضی از درختان به رشد و نمو درخت صدمه وارد شد(اثرات سوزانندگی مس)به عقیده دکتر Smith شرط موفقیت در مبارزه شیمیایی، انتخاب موقع سمپاشی است که باید بلافاصله قبل و یا بعد از بارانهای متعدد اواخر پائیز تا اوایل بهار صورت گیرد. 
 ـ تجربیات پروفسور E.E. Wilson در کالیفرنیا در مبارزه با بیماری غربالی با محلول بردو را دلخواه و مطلوب نشان داده است زیرا این سم می تواند کنیدی قارچ را به خوبی کشته و دوام خوبی در مقابل شستشوی باران و سایر عوامل جوی نشان می دهد. در حدود4/1 مس مصرف شده در محلول بردو که در پائیز به درختان پاشیده شده در بهار روی ساقه ها اندازه گیری شده است.سمپاشیهای پائیزه از آلوده شدن جوانه های خواب در طول فصل پائیز و زمستان جلوگیری می کند. تحقیقات و مطالعات زیادی در استرالیا و ایالت کالیفرنیا درباره موقع مبارزه به عمل آمده و به این نتیجه رسیده اند که برای جلوگیری از آلودگی میوه و برگ موقعی که شکوفه از جوانه های خواب زمستانی بیرون آمده ولی هنوز گلبرگها باز نشده اند باید سمپاشی نمود.گاهی اوقات هم سمپاشی دوم بهار بلافاصله پس از ریختن گلبرگها لازم می شود.
 در نروژ برای مبارزه از محلول بردو(8-8-100)و یا(4-3-100) قبل از گل کردن و بعد از گل کردن درختان استفاده می شود.

اشکان و اسدی(1350)،آزمایش های متعددی در امر مبارزه شیمیایی علیه بیماری غربالی انجام داده اند که به اختصار شرح داده می شود:
از میان قارچکش های آزمایش شده کاپتان(ارتوساید 50)، ملپرکس، پولیرام و لوناکول که برای سمپاشی بهاره به کار رفته است، قارچکش کاپتان برای مبارزه با بیماری غربالی بهترین است.کاپتان نه تنها در جلوگیری از بیماری مؤثر است بلکه برگ و مخصوصاً میوه های درختانی که با آن سمپاشی شده اند شفافیت و جلای خاصی پیدا می کند.بهترین نتیجه از سمپاشی موقعی حاصل می شود که درختان مبتلا 1 مرتبه در اواخر زمستان قبل از بیدار شدن درختها و تورم جوانه ها با محلول بردوی 2 درصد و 3 مرتبه در بهار با کاپتان 3 در هزار سمپاشی شود که اولین سمپاشی بهاره بلافاصله بعد از ریزش گلبرگها و در سمپاشی به فاصله 14 روز از همدیگر توصیه می گردد سمپاشی با محلول بردو بهتر است 2 مرتبه یکی در پائیز پس از ریزش برگها و دیگری در اسفند ماه قبل از بیدار شدن درختها صورت گیرد و بدین ترتیب می توان سمپاشی بهاره را تا حتی 1 مرتبه هم تقلیل داد. 
مبارزه بیولوژیک:
بررسی حالت تضاد قارچهای ساپروفیت با عامل بیماری غربالی زردآلو مشاهده گردید که در میکوفلور اندامهای هوایی درختان زردآلو، قارچ Trichoderma viride Pers دارای حالت تضاد با عامل بیماری غربالی است.با استفاده از این پدیده ممکن است از قارچ viride T.در مبارزه بیولوژیک علیه بیماری غربالی درختان زردآلو در باغات میوه استفاده نمود.